در سطح جهان نظام علم اغلب كشورها در پاسخگويي به نيازهاي فزايندة اجتماعي و اقتصادي به دانش و فناوري در حال تغيير و تحول هستند. نظرية دانشگاه كارآفرين يكي ازمدلهاي مطرح شده براي تبيين چهرة جديد و متحول شدة دانشگاه ها است كه از ويژگيهاي مهم آن تعامل گستردهتر دانشگاه چکیده کامل
در سطح جهان نظام علم اغلب كشورها در پاسخگويي به نيازهاي فزايندة اجتماعي و اقتصادي به دانش و فناوري در حال تغيير و تحول هستند. نظرية دانشگاه كارآفرين يكي ازمدلهاي مطرح شده براي تبيين چهرة جديد و متحول شدة دانشگاه ها است كه از ويژگيهاي مهم آن تعامل گستردهتر دانشگاهها با جامعه است.
اين مقاله با كنكاشي در زمينه هاي پيدايش دانشگاه كارآفرين، مفهوم آن و نيز عوامل موثر در تبديل دانشگاهها به دانشگاه كارآفرين در صدد است درك و شناخت بيشتري را از اين پديده به دست دهد.
مقاله نشان مي دهد كه تحولات اجتماعي، اقتصادي محيطي و نيز تحولات دروني دانشگاهها در دهههاي اخير در پيدايش دانشگاه كارآفرين موثر بودهاند و دانشگاه كارآفرين به مفهوم داشتن كنش كارآفرينانه در راهبردها،ساختارها و عملكردهاي دانشگاه است كه عملاً منجر به ايجاد ظرفيتهاي داخلي در آن براي انتقال فناوري و تاثيرگذاري در توسعه اقتصادي محلي و ملي واز طرف ديگر باعث افزايش درآمدهاي دانشگاه مي گردد. همچنين مقاله نشان مي دهد در مسير تبديل دانشگاهها به دانشگاه كارآفرين لازم است آنها در ابعاد ساختاري،مديريتي،فرهنگي خود را متحول ساخته و با گسترش زير ساختهاي مورد نياز زمينه را براي ايفاي كاركردهاي جديدتر فراهم سازند.
پرونده مقاله
تغيير و تحول يکي از چالش هاي اساسي کشورها در قرن بيستم و يکم به شمار مي رود. گسترش يافتن مقياس و دامنه تغيير و روند رو به رشد آهنگ تغييرات، کشورها را با موقعيتهاي پيش بيني نشده، نا آشنا و منحصر به فرد مواجه ساخته است. به طوري که آنها ديگر نمي توانند با تغييرات اندک در چکیده کامل
تغيير و تحول يکي از چالش هاي اساسي کشورها در قرن بيستم و يکم به شمار مي رود. گسترش يافتن مقياس و دامنه تغيير و روند رو به رشد آهنگ تغييرات، کشورها را با موقعيتهاي پيش بيني نشده، نا آشنا و منحصر به فرد مواجه ساخته است. به طوري که آنها ديگر نمي توانند با تغييرات اندک در روشها، ساختار، فناوري و عواملي نظير آنها، بقاي بلند مدت خود را تضمين کنند. لذا کشورها بايد انقلابي در اذهان مديران و کارکنان خود به وجود آورند تا به طور اساسي مفهوم سازمان، کار، کيفيت و رقابت در ذهن آنها دگرگون شود. در چنين شرايطي به «کارآفريناني» نياز است تا بتوانند از طريق خلاقيت، نوآوري، پشتکار، اعتماد به نفس و تحمل ابهام، خون تازهاي در کالبد اقتصاد کشور وارد کنند و گامي مؤثر در جهت حل بحران اشتغال بردارند. بديهي است يکي از ابزارهاي راهبردي و کليدي اين امر، وجود دانشگاه کارآفرين در سطح آموزش عالي است. دانشگاه کارآفرين براي تحقق اهداف خود سازوكارهاي مختلفي از قبيل مرکز رشد، پارک علمي، مرکز کارآفريني و غيره را در خود ايجاد کرده است که در اين ميان وظيفه مرکز رشد حمايت از فارغ التحصيلان و کارآفرينان جوان دانشگاهي است که با فناوريهاي نوين آشنا بوده و قدرت خلاقيت داشته ولي اغلب بيکار ميباشند چرا که راهاندازي يک شرکت توسط اين افراد جوان خالي از خطر شکست نيست؛ مراکز رشد دانشگاهي به چنين کارآفريناني کمک ميکند تا مراحل اوليه رشد را طي نمايند و پس از اينکه قابليتهاي لازم را براي فعاليت در بازار کسب کردند از مرکز خارج شوند. مفهوم مرکز رشد چند سالي است که در کشور ما بررسي، تحليل و بومي سازي شده است. هدف اين مقاله بررسي جايگاه مراکز رشد در در توسعه اشتغال و انتقال فناوري ميباشد. که در ابتدا به رابطهاي که مراکز رشد دانشگاهي بين دانشگاه و صنعت برقرار ميکنند ميپردازيم سپس نقش آنها را در توسعه و انتقال فناوري بررسي ميکنيم و درنهايت مدلي مفهومي براي مراکز رشد دانشگاهي ارائه ميدهيم.
پرونده مقاله
تحقق توسعه مبتني بر دانايي كه از محورهاي اصلي چشمانداز 20 ساله و برنامه چهارم توسعه كشور است، نيازمند تشكيل و توسعه نظام ملي نوآوري به عنوان هادي و تسهيلكننده نظاممند تحقق نوآوري در سطوح كلان، ميانه و خرد در جامعه است. اين نظام با محوريت و بر پايه دانشگاه كارآفرين به عن چکیده کامل
تحقق توسعه مبتني بر دانايي كه از محورهاي اصلي چشمانداز 20 ساله و برنامه چهارم توسعه كشور است، نيازمند تشكيل و توسعه نظام ملي نوآوري به عنوان هادي و تسهيلكننده نظاممند تحقق نوآوري در سطوح كلان، ميانه و خرد در جامعه است. اين نظام با محوريت و بر پايه دانشگاه كارآفرين به عنوان نسل سوم دانشگاه، ظهور و بروز پيدا ميكند. بدين ترتيب، با بروز تحول در دانشگاه هاي سنتي و پذيرش نقش توسعه اقتصادي، دانشگاه كارآفرين علاوه بر آموزش و پژوهش، عامل تحقق نوآوري فناورانه به ويژه در فضاي فناوريهاي پيشرفته ميگردد و از اين طريق پايه هاي نظام ملي نوآوري مستحكم و زمينه براي تحقق توسعه مبتني بر دانايي فراهم ميشود. اين امر در كشورهاي مختلف دنيا و مستقل از فرهنگ و بوم داراي نمونه هاي موفق فراواني است كه بر پايه مفاهيم ياده شده به برخي از آنها ميپردازيم.
پرونده مقاله